"
next
Read Book ترجمه خصال صدوق : شامل موضوعات اجتماعی، اخلاقی و دينی با تراجم اعلام جلد 2
Book Index
Book Information


Favoured:
0

Download Book


Visit Home Page Book

الخصال جلد2

مشخصات كتاب

سرشناسه : ابن بابويه، محمدبن علي، - ق 381

عنوان قراردادي : [الخصال. فارسي]

عنوان و نام پديدآور : ترجمه خصال صدوق: شامل موضوعات اجتماعي، اخلاقي و ديني با تراجم اعلام/ مترجم مدرس گيلاني

مشخصات نشر : [تهران]: جاويدان، [1362، ]1352.

مشخصات ظاهري : 2 ج در يك مجلد

فروست : (معارف اسلامي)

يادداشت : فارسي - عربي

عنوان ديگر : الخصال

موضوع : احاديث اخلاقي

موضوع : اخلاق اسلامي

موضوع : احاديث شيعه

شناسه افزوده : مدرس گيلاني، مرتضي، مترجم

رده بندي كنگره : BP248 /الف 2خ 6041 1352

رده بندي ديويي : 297/61

شماره كتابشناسي ملي : م 62-789

[باب منشهاى هشتگانه]

(789) در مؤمن هشت منش شايسته است

- امام صادق گفته:

در مؤمن هشت خوى شايسته است: هنگام گرفتارى ها سخت سنگين باشد، درگاه گرفتارى شكيبا باشد.

درگاه بهره مندى سپاسگزار خدا باشد، آنچه خدا داده بدان خرسند باشد، به دشمنان ستم مكند، سربار دوستان مگردد، صبر امير لشكر ويست، نرمى برادر اوست، خوش برخوردى پدر اوست.

الخصال / ترجمه مدرس گيلانى، ج 2، ص: 3

ترجمه

(790) هشت تن اند كه نماز ايشان پذيرفته نيست

- پيامبر گفته: نماز هشت تن پذيرفته نيست: بنده يى كه از مالك خود گريخته تا باز گردد، زنى كه ناشزه است و شويش بر او خشمناك است، آنكه زكات خود را ندهد، آنكه دست نماز نسازد، دختر نارسيده يى بى سرپوش نماز گزارد، آن كه خود را به اقتداكنندگان خود با زور امام جماعت ساخته، آنكه زبين باشد، پرسيدند زبين چه كسى ست؟ گفت:

آنكه بول و غائط خود را نگاهداشته، آنكه مست باشد، نماز ايشان پذيرفته نيست.

ترجمه

(791) بردارندگان عرش هشت اند

- حفص پور غياث نخعى گفته: از امام صادق شنيدم مى گفت: بردارندگان عرش هشت اند و هر كدام هشت چشم دارند: كه هر چشمى از ايشان برابر همه جهان است. امام صادق گفته: بردارندگان عرش چهاراند. يكى مانند آدميان است و از خداى براى فرزندان آدم روزى مى خواهد. و دومى مانند خروس است براى پرندگان روزى درخواست مى كند. سوم چون شير است و از خدا براى درندگان روزى مى خواهد. چهارم چون گاو است و از خدا براى چهارپايان روزى مى خواهد. از زمانى كه بنى اسرائيل گوساله پرستيدند گاو عرش از شرمندگى سر خويش را به زير افكنده، در قيامت بردارندگان عرش هشت مى گردند.

الخصال / ترجمه مدرس گيلانى، ج 2، ص: 4

ترجمه

(792) بهشت هشت در دارد

- جناب على گفته: بهشت را هشت در است. درى براى پيامبران و صديقان است. درى براى شهيدان و نيكان است و پنج در اختصاص به شيعيان و صديقان است، من هميشه بر سر صراط ايستاده و درخواست مى كنم- خدايا پيروان و دوستان مرا و كسانى كه مرا در جهان به ولايت شناخته اند تندرست بدار، آوازى از درون عرش رسد كه پذيرفته شد. هر تن از پيروان من و كسانى كه ولايت مرا پذيرفتند- با دشمنان من نبرد كردند هفتاد هزار از همسايگان و خويشان خود را مى توانند شفاعت كنند- از يك ديگر مسلمانان ديگر كه خداى را به يگانگى شناخته و به اندازه ذره يى دشمنى ما خاندان در دلشان نباشد يك راست به بهشت سرازير مى شوند.

ترجمه

(793) سقف خانه از هشت متر بيشتر جائز نيست

- ابان پور عثمان گفته: مردى به امام صادق گفت: پريان خانواده و نان و خورش هاى ما را متعرض مى شوند. امام گفت: بلندى سقف خانه تو چه اندازه است؟. گفت: ده متر. گفت: آن را هشت بيشتر مگذار، و دور آن آية الكرسى نقش نما. چون كه هر اطاقى كه ارتفاع آن از هشت متر بيشتر باشد محتضر است يعنى پريان در آن آشيانه مى كنند.

الخصال / ترجمه مدرس گيلانى، ج 2، ص: 5

ترجمه

(794) هشت جفت

- داود رقى گفته: يكى از مردم خوارج از من تفسير اين آيت قرآن را پرسيد: «هشت جفت از گوسفند ميش دو تا و از بز دو تا بگو آيا دو نر را حرام كرده يا دو ماده را و از اشتر دو تا و از گاو دو تا». گفت: كدام از اينهاست كه خدا حلال كرده و كدام را حرام، من در اين موضوع چيز درستى نمى دانستم.

در سفر قبله نزد امام صادق رفتم و از او پرسيدم. گفت: خدا قربانى كردن ميش و بز اهلى را در منى حلال كرده و قربانى وحشى آنها را حرام. اما راجع به اشتر و گاو، خدا قربانى اشتر عربى را حلال كرده و قربانى اشتر بختى را حرام. قربانى گاو اهلى را حلال كرده و گاو كوهى را حرام. من چون بازگشتم، اين جواب را به آن خارجى گفتم. گفت: اين چيزيست كه آن را از حجاز فرا گرفته يى.

ترجمه

(795) هشت تن از شمار مردم نيستند

- شخصى به امام صادق گفت: تو از مخلوقات همه را آدم مى دانى؟ در جواب گفت: هشت دسته را دور بيفكن- آنكه مسواك نكند، آنكه در جاى تنگ چهار زانو نشيند، آنكه در كار بيهوده مداخله كند، آنكه در چيزى كه وظيفه او نيست مداخله كند، آنكه بى درد خود را بيمار سازد، آنكه بى گرفتارى پريشان باشد، آنكه با ياران خود در كار درستى كه محل اتفاق است مخالفت كند، آنكه به پدران خود افتخار كند در حالى كه از كارهاى نيك ايشان بى بهره باشد. اين آدمى مانند گياه اخلنج است كه پوست كنده گردد تا به گوهر خود رسد، و او- چنانست كه خداى در قرآن گفته: ايشان

1 to 292